آخر سال

ساخت وبلاگ
اميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايادل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايامن دور از آشيانم سر به آسمانم بي نصيب و خستهماندم جدا ز ياران از بلاي طوفان بال من شكستهاميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايادل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايااز حريم دلم رفته رنگ هوس روز و شب به كه گويم در درون قفسآه در درون قفسوه كه دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلويم ناله خيزد و بسآه ناله خيزد و بسميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيدادآه واي از اين بيدادميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيدادآه واي از اين بيداداميدم را مگير از من خدايا خدايا خدايادل تنگ مرا مشكن خدايا خدايا خدايامن دور از آشيانم سر به آسمانم بي نصيب و خستهماندم جدا ز ياران از بلاي طوفان بال من شكستهاز حريم دلم رفته رنگ هوس درد خود به كه گويم در درون قفسآه در درون قفسوه كه دست قضا بسته بال مرا روز و شب ز گلويم ناله خيزد و بسآه ناله خيزد و بسميزنم فرياد هرچه باداباد واي از اين طوفان واي از اين بيدادآه واي از اين بيدادواي از اين بيداد آه واي از اين بيداد آخر سال...
ما را در سایت آخر سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 14:30

شاخه نبات من دیگه برات تا بهار نمیمونمشده هوا سرد و بی قرار ابر و باده بد آسمونمببین زده به گلمون گرگ بعد رفتن تو برمون مردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا بردببین زده به گلمون گرگ بعد رفتن تو برمون مردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا بردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا بردشده هرس درختای سبز بهار بارو بست تو کجایی پسشدن عوض آدمای شهر نگو تو هم عشقت بی فایدسببین زده به گلمون گرگ بعد رفتن تو برمون مردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا برداین آخرین قرار من بی قرار اگه تو نیای میمیرماگه نیای تو سر قرار میمونه یه عمر تو سینمببین زده به گلمون گرگ بعد رفتن تو برمون مردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا بردببین زده به گلمون گرگ بعد رفتن تو برمون مردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا بردغمت سوزود چایی باغو سیل تو تورو با ماهیا برد آخر سال...
ما را در سایت آخر سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 14:30

تار‌های بی کوک و کمان باد ولنگار

باران را گو بی آهنگ ببار
غبارآلوده از جهان تصویری واژگونه در آبگینه بی قرار

باران را گو بی مقصود ببار
لبخند بی صدای صد هزار حباب در فرار

باران را گو به ریشخند ببار
چون تار‌ها کشیده و کمان کش باد آزموده‌تر شود
و نجوای بی کوک به ملال انجامد
باران را رها کن و خاک را بگذار تا با همه گلویش سبز بخواند
باران را اکنون گو بازیگوشانه ببار

آخر سال...
ما را در سایت آخر سال دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : sayelabkhandeto بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1402 ساعت: 14:30